نشست جریان های عبدالله مهتدی و ابراهیم علیزاده، ائتلافی در خدمت تقویت استراتژی احزاب بورژوا- ناسیونالیست
جمعه ۱۶ خرداد ۱۴۰۴
ناصر زمانی

نشستی که در روز سیزدهم خرداد ۱۴۰۴ (مطابق با چهارم ژوئن ۲۰۲۵) میان دو جریانِ «سازمان زحمتکشان کردستان ایران» به رهبری عبدالله مهتدی و جریان منشعب از حزب کمونیست ایران و کومهله به رهبری ابراهیم علیزاده برگزار شد، تلاشی دیگر از سلسله تلاشهای بی سرانجام نیروهای انشعابی از حزب کمونیست ایران و کومه له برای ارائه ی چهرهای مشروع، متحد و از خود در برابر افکار عمومی و جامعه ی کردستان بود. بیانیهی منتشرشده در خصوص این نشست که با کلیدواژه هایی چون «چتر همکاری»، «ضرورت گفتگو» و «دموکراسی» آراسته شده، حامل دو پیام روشن به جامعهی کردستان است: نخست، چرخش استراتژیک جریان علیزاده از موضع گیریهای گذشته به سوی نوعی سازش سیاسی؛ و دوم، تلاش آگاهانه برای پنهان سازی شکاف های درونی، بحرانهای ایدئولوژیک، و تناقضات ساختاری این انشعابات، آن هم با زبانی دیپلماتیک و آشتی جویانه است. پیش از پرداختن به ابعاد سیاسی این نشست، باید تأکید کرد که نه مضمون آن تازگی دارد و نه این نوع ائتلاف های صوری پدیده ای شگفت انگیز در تاریخ تحولات نیروهای انشعابی به شمار می رود.
این وضعیت در خلأ شکل نگرفته است. از یک سو، انباشت بحرانهای اقتصادی، زیست محیطی، طبقاتی و جنسیتی در بطن جامعه ایران، زمینه ی رشد نارضایتیهای عمومی و گسترش جنبش های اعتراضی را فراهم کرده است. از سوی دیگر، با افزایش انزوای جهانی جمهوری اسلامی مشخصن پس از اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸ و خیزش انقلابی ژینا در سال ۱۴۰۱، گفتمان «گذار» از جمهوری اسلامی و پروژه ی «آلترناتیوسازی» در فضای سیاسی غالب تر شده است. در این شرایط، بخشی از اپوزیسیون بورژوایی، که عمدتن با پشتیبانی قدرتهای امپریالیستی یا نهاده ای غربی فعال است، در تلاش است تا معادلات آینده ایران را از زاویه منافع سرمایه داری جهانی و نظم نئولیبرالی بازتعریف کند. عبدالله مهتدی، به عنوان یکی از چهرههای شاخص این جبهه، نه تنها در گذشته، بلکه در دورههای اخیر نیز با زبان و گفتمانی همسو با پروژه ی «گذار کنترل شده»، کوشیده است جایگاهی در نقشه سیاسی آینده ایران برای خود و جریانش تثبیت کند.
در همین راستا، نشست اخیر میان جریان ابراهیم علیزاده (شاخه منشعب از حزب کمونیست ایران و کومهله) و عبدالله مهتدی، که تحت عنوان «گفتگو و همکاری برای آینده کردستان» صورت گرفت، نمونه ی بارز چرخش سیاسی قطره چکانی جریان علیزاده از دگردیسی استراتژی سیاسی آشکارتر به سمت نوعی سازش دیپلماتیک با نیروهای بورژوا-ناسیونالیست است. این تحول، نه یک اتفاق صرفن تاکتیکی، بلکه انعکاس مستقیم بحران سیاسی و بن بست نظری آن جریانی است که امروز آگاهانه و بر اساس تغییر ریل سیاسی، خود در مسیر ادغام در پروژههای ناسیونالیستی و استراتژیهای همسو با اپوزیسیون راست قرار گرفته است. از این زاویه، نشست اخیر میان جریان ابراهیم علیزاده و عبدالله مهتدی را باید به مثابه یکی پروسه تغییر شیفت سیاسی شناسه کرد. به این معنا اگر عبدالله مهتدی و سازمانش در سال ۲۰۰۰ سوت قطار استفاده ناروا از نام کومه له و تاریخ پُرافتخارش را به صدا درآوردند، خط سیاسی ابراهیم علیزاده در واقع سوت قطارش را در یکی از پلنوم های کمیته مرکزی کومه له قبل از کنگره پانزدهم در پیش نویس سندی در آوریل سال ۲۰۱۲ برای رفتن پای پروژه مراحل تشکیل جبهه ی کردستانی با احزاب ناسیونالیست به صدا درآورد، اگرچه در آن زمان رای نیاورد اما در عمل با چراغ خاموش اقدام به سازماندهی در داخل و خارج از تشکیلات را آغاز کرد. در بند دهم این پیش نویس اینگونه خود را فرموله میکند:
۱۰. پروسه شکل گیری یک هماهنگی مؤثر از نظر ما می تواند از این مراحل عبور کند.
اول، ایجاد فضای دیالوگ، تداوم دیدار و نشست و بازدیدها با هدف تبادل نظر و شناخت از همدیگر
دوم، اتخاذ مواضع مشترک در مورد رویدادهای سیاسی مهم و فراخوان های لازم در راستای آنها در لحظاتی که ضرورت های سیاسی مهم مطرح هستند
سوم، تشکیل یک کنفرانس عمومی از همه طرف ها بدون هیچگونه حذف و به حاشیه انداختن دلبخواهانه این و آن، همه در آن کنفرانس شرکت کنند با هدف:
الف) ارزیابی از نزدیک مواضع، بوچون و پروژه ها؛
ب) تأسیس یک مکانیسم سازمانی و تشکیلاتی برای پیگیری مصوبات آن کنفرانس عمومی؛
ج) ایجاد شرایط و فرصت برای تشکیل یک جبهه متحد در برابر جمهوری اسلامی؛»
بر همین اساس، نشست اخیر میان جریان ابراهیم علیزاده و عبدالله مهتدی را باید محصول شیفت سیاسی از مواضع طبقاتی ارزیابی کرد؛ دگردیسی که نه فقط به سود پروژهی همگرایی نیروهای بورژوایی کردستان است، بلکه در خدمت استراتژی بزرگ تری قرار دارد که میکوشد آینده ایران را به میدان رقابت آلترناتیوهای دست ساز نهادهای امپریالیستی بدل کند. امروز برای مردم آگاه و پیشرو جامعه کردستان پس از ۲۵ سال، کارنامه ی شاخههای مختلف «زحمتکشان» و نیروهای سیاسی تطهیر کننده آن، به خوبی شناخته شده است. طبقه کارگر و فعالین آگاه و پیشرو جامعه کردستان دریافته اند که طرح شعار «بازسازی کومه له» از سوی مهتدی، ایلخانی زاده و شرکا پروژه ی شکست خورده است.
حتمن همه به یاد داریم پروژهی سیاسی ابراهیم علیزاده موسوم به «چراغ زرد» و نوشته های روی طاقچه که در سالهای اخیر به عنوان نمادی از عقب نشینی استراتژیک مطرح شد، همراه با ورود عامدانه به بده بستان های سیاسی با احزاب ناسیونالیست برای تقسیم قدرت بر بالای سر مردم در کردستان، روندی را رقم زد که به روشنی با هدف به حاشیه راندن کمونیست ها و مسخ چشمانداز یک آلترناتیو سوسیالیستی دنبال شد. این مسیر، نه نتیجه ی خطا یا ساده انگاری سیاسی، بلکه برآمد مستقیم یک سیاست آگاهانه در راستای انحلال تدریجی بنیان های مارکسیسم انقلابی در جنبش کردستان بود. در همین راستا، اظهارات ابراهیم علیزاده با مضامینی نظیر «برای یک دستمال، قیصریه ای را آتش نمی زنیم» و طرح سیاست «خانه تکانی»، نه فقط چرخشی تاکتیکی، بلکه گواه روشنی بر انحلال طلبی هدفمند و برنامه ریزی شده درون حزب کمونیست ایران و کومهله بود؛ سیاستی که به مرور، مسیر گسست از سنت کمونیسم انقلابی برای گرایش راست خود را هموار کرد.
در ادامه این روند، تلاش شد تا «جنبش انقلابی کردستان» عمدن با عنوان خنثی و غیرسیاسی «جنبش کردستان» جایگزین شود. همکاری فعال با رسانه های بورژوایی نظیر اینترناشنال، و ناتوانی علیزاده در اتخاذ موضعی روشن، انقلابی و صریح در دفاع از حق تعیین سرنوشت مردم کردستان به مثابه بخشی از مبارزه علیه ستم ملی، همگی بخشی از پروژهای بزرگ تر بود که حذف نظری و عملی مارکسیسم انقلابی را دنبال می کرد و به جای آن، مواضعی پراگماتیستی لیبرالی، مصلحت گرا و سازگار با نظم سرمایهداری به نمایش گذاشت. این تحریف ها و عقب نشینی ها، نه تنها بیانگر انحرافی استراتژیک از مسیر سوسیالیستی و انقلابی بودند، بلکه در مجموع کوشیدند چنین القا کنند که در کردستان تنها یک جنبش اصیل آن هم جنبش ملی وجود دارد.
و در این میان، کومه له نیز تنها به عنوان جناح چپ همین جنبش ملی، و نه یک نیروی کمونیستی با پرچم مارکسیسم انقلابی باز تعریف شد. تلاش شد از تاریخ کومه له و تشکیل حزب کمونیست ایران با اتکاء به یک روایت وارونه و جعلی بدیل انقلابی و آلترناتیو سوسیالیستی را از میدان خارج کنند. دقیقن بر همین اساس بود که عبدالله مهتدی، در جریان بحران چند سال اخیر در تشکیلات حزب کمونیست ایران و کومهله، در خطاب واکنش به مواضع ابراهیم علیزاده با طعنه اعلام کند: «سخنانی که شما امروز بیان میکنید، ما بیست سال پیش گفته بودیم.» این اظهار نظر به روشنی نشان داد که سیر تحولات جریان علیزاده، چه از حیث محتوا و چه از زاویه جهتگیری سیاسی، همپوشانی کامل با همان انشعاب راست روانه ی آغازین سازمان زحمتکشان کردستان ایران در سال ۲۰۰۰ پس از جدایی از حزب کمونیست ایران و کومه له داشت.
امروز می توان گفت آنچه از مهتدی تا علیزاده و دیگر شُرکای سیاسی آنها بهعنوان «تحلیل» و «تجدید نظر» ارائه شد، در واقع چیزی جز تداوم یک خط سیاسی راست، شکست خورده و ضد کمونیستی نبود. پروژهای که نه تنها از نظر سیاسی، بلکه از لحاظ اخلاق مبارزه انقلابی نیز کاملن ورشکسته عمل کرد. این گرایش علیرغم شکستهای مکرر، همواره کوشیده است خود را بازتولید کند؛ اما بازتولیدی که تنها در خدمت تضعیف مارکسیسم انقلابی، تجدید حیات ناسیونالیسم لیبرال، و تحریف حافظه تاریخی طبقه کارگر و پیشروان آن در کردستان بود. ابراهیم علیزاده در رهبری تشکیلات اش در حالی با عبدالله مهتدی و جریان اش نشست سیاسی و همکاری را برگزار می کند؛ جامعه ی کردستان به خوبی به یاد دارند که عبدالله مهتدی در مصاحبه ای با روزنامهی کُردی زبان «ئاسو» (شماره ۲۹۸، دسامبر ۲۰۰۶) با لحنی تحقیرآمیز و از موضع بالا اظهار داشت: «حزب کمونیست ایران یک گور دسته جمعی است که بخشی از کادرهای کومه له بدون سبب، خود را در آن زنده به گور کردهاند.»
این جمله پُرواضح بیانگرعمق دشمنی و نفرت او از پراتیک و سنت مارکسیسم انقلابی و از هر تلاشی برای پیوند میان کمونیسم و مبارزهی طبقاتی در کردستان بود. امروز، نشان دادن شکست کامل بنیادهای سیاسی و اجتماعی ای که سازمان زحمتکشان ایران و کردستان بر آن بنا نهاده شد، دیگر چندان دشوار نیست. این پروژه که با ادعای «نجات کومه له از زیر چتر حزب کمونیست ایران» آغاز شد، در عمل نه به گسترش دموکراسی درونی، نه به تقویت موقعیت طبقهی کارگر، و نه حتی به ساختن یک سازمان ناسیونالیست مقتدر انجامید؛ بلکه به فروپاشی سیاسی، بحران ایدئولوژیک، و به یک زوال اخلاقی منتهی شد تا جاییکه با سکاندال های مختلف حتا به همدیگر رحم نکردند.
با در نظر گرفتن اینکه هر انسان آزاده ای پرسشگر است، امروز می توان این سؤال را از عبدالله مهتدی و شُرکای سیاسی و تشکیلاتی اش مطرح کرد؛ آیا بهتر نبود همراه ما، کادرهای کومه له، در همان «گور دستهجمعی حزب کمونیست ایران» باقی می ماندید و از افتخارات مبارزاتی و پرچم سُرخ کمونیسم انقلابی دفاع میکردید، تا اینکه خود را «آزاد» کنید و این سرنوشت تراژیک و شکست خورده را برای خود رقم بزنید؟ این نقد البته تنها متوجه مهتدی نیست. نشست اخیر ابراهیم علیزاده و سخنان و مواضع چند سال اخیر او به مناسبات های مختلف که مملو از تناقض گویی، روایت سازی و انکار صریح بنیادهای انقلابی تشکیل حزب کمونیست ایران بود، نشان داد که او نیز در مسیر همان پروژهای گام برداشته که مهتدی دو دهه پیش آغاز کرده بود. اگر مهتدی با صراحت در را بر مارکسیسم انقلابی و کمونیست ها بست و آن را گور دسته جمعی نامید، علیزاده تلاش کرد با ظاهری «چپ» نما، همان در را به آهستگی و با زبانِ به ظاهر مصالحه جو، پشت سر خود ببندد. از این منظر، علیزاده و مهتدی دو نسخه، اما در خدمت یک استراتژی سیاسی عمل میکنند؛ یکی آشکارا و با حمله ی مستقیم به کمونیست ها و محق دانستن عبدالرحمن قاسملو و نظرات سیاسی اش، و دیگری زیر نقاب «خانه تکانی»، با مواضعی کاملن محافظه کارانه و اغلب متناقض، به این معنا که آنچه این دو خط را به هم پیوند میدهد، نه تفاوتهای شکلی، بلکه محتوای طبقاتی آنها است؛ عبور از مارکسیسم انقلابی، نفی پراتیک انقلابی طبقهی کارگر، و ادغام در نظم مسلط سرمایهداری است.
سخن آخر
باید بی هیچ ابهام و با صراحت تمام اعلام کرد؛ کومه له ملک شخصی هیچ فرد، سازمان یا رهبر خود خواندهای نیست. کومه له نه تریبون مصلحت گرایان است، نه ابزار چانه زنی در میزهای قدرت طلبانهی احزاب بورژوا-ناسیونالیست، کومه له، تبلور تاریخی یک جریان کمونیستی رادیکال، ریشه دار و اجتماعی است؛ جریانی که در متن پرآشوب تاریخ مبارزات تودهای، با پرچم سُرخ طبقه کارگر و آرمان سوسیالیسم علمی تاریخن ارتقا پیدا کرد. کومه له، محصول مبارزه ی هزاران زن و مرد کمونیست است که جان، جوانی، رنج و شُور انقلابی خود را وقف آرمانی کردند که جوهر آن چیزی نیست جز نابودی هر شکلی از ستم، برچیدن استثمار انسان از انسان، و ساختن جهانی که در آن آزادی، برابری، رفاه، و شکوفایی انسانی، جایگزین بردگی مزدی، نابرابری، فقر، و تحقیر شود. این چشمانداز، نه در چارچوب پارلمانتاریسم بورژوایی، نه در هم پیمانی با احزاب مدعی “منافع ملی”، نه در گفتمان های تهی از برابری طبقاتی، بلکه تنها و تنها در مسیر سازمانیابی آگاهانه ی طبقه کارگر، دخالتگری مستقیم تودههای تحت ستم از لایه های پایین جامعه، و برپایی حاکمیت شوراهای مردمی ممکن است.
استراتژی کومه له، از بنیاد، در تقابل آشتی ناپذیر با استراتژی احزاب بورژوا- ناسیونالیست کردستان تعریف میشود؛ احزابی که مأموریت تاریخی شان نه رهایی انسان و نه پایان دادن به ستم طبقاتی، بلکه بازتولید همان نظم استثمارگر سرمایه داری بوده است، با چهره ای قومی و پرچمی ملیگرایانه، آنان حتی در بهترین حالت، به چیزی فراتر از تقسیم قدرت در چارچوب مناسبات پوسیده ی طبقاتی موجود نمیاندیشند. کومهله از همان آغاز، صدای طبقه کارگر، زحمتکشان، و تهیدستانی بود که چیزی جز زنجیرهای خویش برای از دست دادن نداشتند. رسالت تاریخی کومه له با هیچ مصلحت سنجی رفرمیستی، با هیچ وحدت طلبی پراگماتیستی، و با هیچ معامله گری سیاسی قابل مصالحه نبود و نیست. هرگاه کومه له از این خط انقلابی فاصله گرفت، به سوی انحلال در ناسیونالیسم لیبرال و پروژههای شکست خورده قدرت طلبی قومی گام برداشت. این پروژه ها بارها آزمون پس دادند و شکست خوردند. کومهله تاریخن نه شریک قدرت با احزاب بورژوا- ناسیونالیست، بلکه صدای کارگرانی است، که چیز جز زنجیرهایشان برای از دست دادن ندارند. این رسالت، با هیچ مصلحت سنجی رفرمیستی و با هیچ نشست وحدت طلبانه قابل مصالحه نیست. آیندهی کومه له، نه در بده بستان با نیروهای ارتجاعی و احزاب بورژوا- ناسیونالیست، بلکه در پایبندی و اتکا به حاکمیت شوراهای مردم کردستان، در خدمت طبقه کارگر، رقم خواهد خورد.
۶ ژوئن ۲۰۲۵